سال 1394 مبارک...
سلام قند عسل مامان... سال نو مبارک، اولین عیدت مبارک البته تو دل مامانی بهار با قدم هاش از بین گذر زمستون نه چندان سرد و سخت از راه رسیده؛ فندق مامان الان که لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه داری تو دلم قد میکشی و من انتظار به آغوش کشیدنتو دارم میکشم میخوام از آدما و از قصه ی زندگی برات بگم ؛ از این گذر روز ها و ماه ها، از این سال ها که میان و میرن ، از تحویل یک سال نو از اومد ورفت این روزها و ما ها و سال هاست که آدما میان و قد میکشن و یاد میگیرن و تجربه میکنن و تو یه کلام زندگی میکنن همیشه به رسم قدیم آخرای سال که میشه همه یه جورایی جنب و جوش و شور و شوق زیادی دارن همه میخوان کارای ناتمومشون رو تموم کنن و آماده و مهیا بر...